در این فصل عطش تنها
تو را من چشم در راهم
بیا ای ابر باران زا
تو را من چشم در راهم
شبی سرد است و طوفانی
و این را خوب میدانی
که تو خورشید تا فردا
تو را من چشم در راهم
در آنجا آسمان با چشم هایت جشن می گیرد
در اینجا روزها،شب ها
تو را من چشم در راهم
دل من عاقبت در حسرت پرواز می میرد
پرستو را،کبوتر را
تو را من چشم در راهم
نظرات شما عزیزان:
پاسخ مسافر انتظار:خدا کنه این طور باشه
اقای مسافر انتظار مرسی از نظرتون
در ضمن اقا بهمن متن های من مثل خودم زیبا هستن
پاسخ مسافر انتظار:بابا اعتماد به نفس.حکایت اون بنده خداس که به شوهرش میگه عزیزم تو از اندام زیبام خوشت میاد یا از صورت قشنگم که شوهره برمیگرده میگه عزیزم این اعتماد به نفس تو منو کشته!!!!
تقدیم به کبوتری که بالش منم
گلی که خارش منم
شبی که زنده دارش منم
دوستی که خواهانش منم
بر عزیزی که چشم انتظارش منم
پاسخ مسافر انتظار:متن هاتون بسیار جاب هستن.شما از بچه های کلاس هستین.چون به نظرم متن هاتون به متن های خانم داوری شباهت زیادی داره.به هر حال واقعا جالب و زیباست
پاسخ بهمن خسروجردی : فوق العاده زیبا بود
حیف که نمیتونم اینجا حرف خاصی بزنم !
فقط میتونم خیلی شسته رفته و کتابی بگم خیلی خوشم اومد .ممنونم ازت .
در ضمن اقای مسافر انتظار ایشون از بچه های کلاس نیستن .
پاسخ مسافر انتظار:چرا بهمن جون نتونی حرف بزنی؟؟؟؟آقا هرچه میخواهد دل تنگت بگو.اصلا مشکلی نداره کی به کیه!!!!!